به نام خداوند مهربان
اسفند ماه 1399
یکی دو ماه قبل اخباری به گوش میرسید از موجود کوچکی که برخلاف کوچکیش قدرت عجیب و غریب داشت
چیزی شبیه به قصهها
که تا اینکه اتفاق بیوفتد و مردم با چشمان خودشون نبینند باور نمیکنند
خدا میدونست این موجود محترم چه جوری پیداش شده بود
یکی میگفت از سوپ خفاش ایجاد شده
یکی میگفت بوده قبلا هم رفته بدنسازی قوی شده برگشته
خلاصه که ما نفهمیدیم چی شد سر و کلش پیدا شد
کسی حرفی زده بود پشت سرش که اومده بود حالیش کنه با کی طرفه
به آبا اجدادش فحش داده بودن اومده بود با خاک یکسانش کنه
ولی بالاخره یکی یه کاری کرده بود و گرنه اون داشت زندگیشو میکرد
خلاصه که این چینی مینیهای ظریفمونو داشت میزد زمین و میشکست
و صدای شکستنش دنیارو برداشته بود
اکثرا هم سعی میکردن وارد این مشاجره ایی که پیش اومده نشند
راسشو بگم خود من فکرشو نمیکردم بعد که چینیا رو شکست بیاد دمار از روزگار بقیه کسایی که بیشترشون ببینده بودن هم دربیاره
ولی خیلی طغیان کرده بود جوری که تا حالا دنیا به خودش ندیده بود
همه ازش میترسیدن چون اون کاری نداشت چقد پارتیت کلفته ...چیکاره ایی...چن ساله ایی...مونثی یا مذکر
نیششو بسته بود و کارشو میکرد
واقعا این بزرگوار ولوله ایی ایجاد کرد که چنگیز خان مغول ایجاد نکرده بود
شهر پر شد از کسایی که سپری روی دهان و بینیو دستشون کشیده بودن
همه مونده بودن توی خونههاشون که در رو روی این مهمون ناخوانده باز نکنن و ادای اینو دربیارن که کسی خونه نیست
همه به این فکر کردن اگه بیاد ما رو زمین بزنه چی؟
اگه خانوادمو زمین بزنه چی؟
از قم استارت فعالیتش خورد و سریعا تونست پیشرفت کنه تو همین مملکتی که کسی باور نداره میشه رشد کرد
بعدشم میگیم ما اشرف مخلوقاتیم و باور نداریم میتونیم اینجا رشد کنیم ...یعنی از این موجود محترم هم کمتریم!
نگو این فرق میکند
این یکی از درسهایست که این موجود عزیز آمد که به تو یاد بدهد !
ادامه در متن بعدی